عکس های سفر حج عمره دانشجویی
عکسایی که در سفر حج گرفته بودم رو می ذارم امیدوارم که لذت ببرین
بقیه عکس ها در :
عکسایی که در سفر حج گرفته بودم رو می ذارم امیدوارم که لذت ببرین
بقیه عکس ها در :
آنا وطن يوردوم يووام آذربايجان
آدين آددي آدان السون بوجان قربان
كمالاتدا باشا باشسان سلام السون
داغين گولدو باغين باردي بهارستان
قلم يازسا يازار غيرت داماريسان
صفان واردي جلالينن وارين انسان
منم اوعلون شعاريمدي سنه دائم
صداقت وار آتيلمازسان سن هــيچ بيرآن
باسيبسان باغريوا دائم محببتله
اوره كده يئر ساليبسان سن عجـــب جانان
ائديم سجده اُ توپراقن نزاكتله
آلـــــــيم الهام حياتيله نگـــــــاريــــمسان
سوزوم سوزدي بوجان قربان اُتوپراقن
وئريب قربان سنه جانين اَ ستتارخـــان
داغين داشين جواهرتك آليب افكار
صدف دور ساخلانيب دائم منه مرجان
منم شوطدو داداش آددا قلم يازسا
ايناننام كي قلم دائـــــم الار گــــــريان
اين نوزاد دختر چند روزه كه در روستاي ساني در ايالت اوتارپرادش هند و در 50 كيلومتري شمال شرقي دهلي نو بدنيا آمده است , داراي دو صورت , چهار چشم و دو دهان و دو بيني مي باشد . اين نوزاد كه هم اكنون از وضعيت نسبتا ثابتي برخوردار است هنوز داراي اسم نيست ولي والدين او معتقدند كه او هديه ايي از سوي خداست . تغذيه او به وسيله دست انجام مي شود و پزشكان هنوز در مورد اينكه او بتواند به طور طبيعي در آينده تغذيه شود و يا اينكه به طور نرمال زندگي كند , نظري نداده اند . ولي به طور كلي معتقدند كه در آينده كودك دچار مشكلات جسمي خواهد شود.
برای مشاهده عکسهای این نوزاد به قسمت ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
دلتنگ غروبي خفه بيرون زدم ازدر
در مشت گرفته مچ دست پسرم را
***
يا رب به چه سنگي زنم از دست غريبي
اين کله پوک و سر و مغز پکرم را
***
هم در وطنم بار غريبي به سر ودوش
کوهي است که خواهد بشکاند کمرم را
***
من مرغ خوش آواز و همه عمر به پرواز
چون شد که شکستند چنين بال و پرم را
***
رفتم که بکوي پدر و مسکن و مالوف
تسکين دهم آلام دل جان بسرم را
***
گفتم بسر راه همان خانه ومکتب
تکرار کنم درس سنين صغرم را
***
گر خود نتوانست زدودن غمم ازدل
زان منظره باري بنوازد نظرم را
***
کانون پدر جويم و گهواره مادر
کانون هنر جويم و مهد هنرم را
ادامه این شعر زیبای استاد شهریار را در بخش ادامه مطلب مطالعه فرمایید.
«پدرم، سيدمحمدحسين بهجت تبريزي متخلص به شهريار در تبريز متولد شده است. پدرش از وكلاي درجه يك تبريز و مردي نسبتا متمول بوده كه گرسنگان بيشماري از خوان كرم او سير ميشدهاند و فكر ميكنم، همين بلندي طبع و بخشندگي پدرم صفاتي بود كه از پدرش به ارث برده بود. پدرم ايام كودكي را در قراء خشكناب و قيش قورشان گذرانيده و هيچوقت خاطرات خوشي را كه در دهكدههاي مزبور داشته، فراموش نكرد. اولين شعرش را در چهارسالگي سروده، آن موقعي بوده كه مستخدمشان به نام رويه براي ناهارش آبگوشت تهيه كرده بود و بابا كه برنج دوست ميداشته، خطاب به رويه (رقيه) گفته است:
رويه باجي؛ باشيمين تاجي / آتي آت آتيه، منه وئركته (خواهر رويه (رقيه) تاج سر من هستي / گوشت را بده به سگ، به من كته برنج بده)
پدر درباره خاطرات ايام كودكياش ميگويد: «روزي با بچههاي محل مشغول بازي بودم، بعد از مراجعت به خانه به درخت بزرگي كه در وسط حياط خانه بود، خيره شده و شروع به خواندن شعر كردم.
سخنان موزوني كه نميدانستم چگونه به مغز و زبان من ميآمدند، كه ناگهان! پدرم مرا صدا كرد. به صداي بلند پدرم برگشتم. با حالتي تعجبآميز پرسيد: اين اشعار را كجا ياد گرفتي؟ گفتم كسي يادم نداده، خودم ميگويم. اول باور نكرد؛ ولي بعد از اينكه مطمئن شد، در حالي كه صدايش از شوق ميلرزيد، به صداي بلند مادرم را صدا كرده و گفت: بيا ببين چه پسري داريم!»
نوحه عربي فارسي «أنا مظلوم حسين»
نزار قطري
اين نوحه در تاريخ 22 دي ماه 1386 در کربلاي معلي توسط «نزار القطري» اجرا شده است .
فيلم نوحه براي موبايل دانلود کنيد
اي ز صولت لا فتي الا علي در شأن تو؛ (خطاب به حضرت زينب کبري است سلام الله عليها و روحي فداها)
ميبرد شمر از سرت معجر، فکيف تصبحون؟ (معجر=روسري، فکيف تصبحون= شما را چه پيش خواهد آمد)
آل بو سفيان به عزت، في بيوت آمنين؛ (در خانههايشان در امنيت به سر ميبرند)
آل ما دور از وطن، يا ليت قومي يعلمون؛ (کاش اين قوم ميدانستند)
انعم الله علينا برسول مدني؛ (خداوند به واسطه رسولي مدني بر ما نعمت روا داشته)
هو جدي، و ابي و واسط الکون علي؛ (که آن پيغمبر جد من است. و علي پدر من واسطه عالم است)
خيرة الله من الخلق أبي؛ (پدرم علي بهترين خلق خداوند...)
بعد جدي، فأنا ابن الخيرتين؛ (... پس از پيغمبر است. و من فرزند دو برگزيده)
فضة قد خلصت من ذهب؛ (من نقرهاي هستم که از طلا بيرون آمده است)
فأنا الفضه و ابن الذهبين؛ (پس من نقرهام و فرزند دو طلا "حضرت رسول اکرم و امام علي عليهماالسلام")
ذهب ٌمن ذهب ٍ في ذهب ٍ ؛ (طلايي از طلا و در طلا)
و لجينٌ في لجين ٍ في لجين ٍ ؛ (و نقرهاي در نقره اندر نقره)
أنا مظلوم حسين
أنا محروم حسين
حكماي اسلامي به چهار عالم كلي يا به چهار نشأه معتقدند:
عالم طبيعت يا ناسوت؛ عالم مثال يا ملكوت؛ عالم عقول يا جبروت؛ عالم الوهيت يا لاهوت.
عالم ناسوت، يعني عالم ماده، حركت، زمان و مكان و به عبارت ديگر عالم طبيعت و محسوسات يا عالم دنيا.
عالم مثال يا ملكوت، يعني عالمي برتر از طبيعت كه داراي صور و ابعاد است اما فاقد حركت و زمان و تغيير ميباشد.
عالم جبروت، يعني عالم عقول، يا عالم معنا كه از صور و اشباح مبرا است و فوق عالم ملكوت است.
عالم لاهوت يعني عالم الوهيت و احديت.
عوالم چهارگانهاي كه سالك الي الله بايد طي كند. بدانكه عوالم بين انسان و خدا را كه بايد سالك عبور كند به چهار عالم تعبير فرمودهاند.
روز اول خلقت خدا بود و هیچ کس با او نبود خدا تصمیم می گرفت و مشیت به آن تعلق می گرفت که یک وجود را خلق نماید، که این موجود هیچ فرقی با خود خدا ندارد یعنی آئینه تمام نمای خداست. خدا می خواست خودش راتمام نما در این آئینه ببیند .در اولین تجلی موجودی را خلق می کند که هیچ فرقی با خدا ندارد .تنها فرقش این است که خداوند خالق است و او مخلوق . خداوند واجب است و او (بنده) ممکن .
مقدمه ۱
فضا از کهکشانها ، منظومهها ، ستارگان ، سیارات و بسیاری اجرام آسمانی دیگر انباشته شده است. عجایب و عظمت آنها به مراتب از تمامی دیگر پدیدههای آفرینش بیشتر است. کهکشانها و ستارگان و بطور کلی پدیدههای آسمانی انبوهی که عجیب و غریب مینماید وجود دارند، که پارهای از آنها بوسیله دانشمندان شناسایی شدهاند. مانند: کوتولههای سفید ، ستارگان نوترونی ، ستارگان هیپرونی ، کوازارها و دنباله دارها و سیاه چالهها و ...
در فضای قابل رویت برای ماده میلیاردها کهکشان جداگانه وجود دارد که بزرگترین آنها نظیر راه شیری و نزدیکترین کهکشان به نام اندرومیدا یا به قول عبدالرحمن صوفی امراة المسلسله که فاصله آن از ما تقریبا 1.5 میلیون سال نوری و قطر زاویهای ان 3.5 درجه و قطر خطیاش در حدود 100 هزار سال نوری است و دارای تقریبا یکصد میلیارد ستاره است. هر کهکشان مجموعهای از میلیاردها ستاره است که بعضی از آنها از خورشید بزرگتر و بعضی دیگر بطور قابل توجهی کوچکتر.
سحابیها
در جهان علاوه بر ستارهها مقادیر زیادی گرد و غبار و گاز وجود دارد که ما بین کهکشانها پراکنده گردیده است. یعنی چگالی گاز در فضای بین کهکشانها فقط برابر 20 اتم در هر اینچ مکعب است. سحابیها به علت نور ستارگان مجاور خود قابل رویت هستند. به کمک تلسکوپ به ساختمان و ویژگی آنها میتوان پی برد. بعضی از سحابیها نیز تاریک بوده و مانع عبور نور ستارگانی که در پشت آنها قرار دارند میگردند.
در سال 1851 دانیل ویلسون کتابی تحت عنوان "فرهنگ های بدوی" نوشت و در آن برای
نخستین بار از اصطلاح "پیش از تاریخ" برای دوره های زمانی استفاده کرد. " یورگنسن
تامسون" سیستم معروف" 3 عنصری باستان شناسی" را مطرح کرد که ادوار پیش از تاریخ را به
3 قسمت :
· 1-عصر سنگ (Stone age)
· 2-عصر برنز (Bronze age)
· 3-عصر آهن (Iron age)
تقسیم کرد. "سیون نیلسون" در 1843 م کتابی 4 جلدی تحت عنوان " صاحبان اولیه اسکاندیناوی " نوشت و ادوار پیش از تاریخ را به 4 دوره :
· 1-وحشی گری ( جمع آوری غذا، حبوبات، شکارورزی، ماهی گیری)
· 2-زندگی شبانی (دامداری همراه با شکارورزی)
· 3-زندگی کشاورزی
· 4-تمدن (رواج پول، سکه و تخصصی شدن کار)
تقسیم کرد. جان لوباک در سال 1865 م در کتابی تحت عنوان "دوران ماقبل تاریخ" برای نخستین بار از اصطلاح پالئولتیک Palaeolithic (پارینه سنگی) استفاده می کند و پیش از تاریخ را به 2 دوره :
· 1- پالئولتیک (پارینه سنگی) Palaeolithic
· 2- نئولتیک (نوسنگی) Neolithic
تقسیم می کند. اما اهمیت کار جان لوباک از نظر باستان شناسی این بود که ادوار پیش از تاریخ را به 6 دوره :
· 1-پارینه سنگی
· 2-میان سنگی
· 3-نو سنگی
· 4-کالکولتیک (مس و سنگ)
· 5-برنز
· 6-آهن
تقسیم نمود.
در قلب من تبى است گدازان و دردناك
احساس مىكنم كه به كانون جانِ من
سوزنده آتشى است كه سر مىكشد به اوج
احساس مىكنم عطشى مست و بى قرار
اندر فضاى هستى من مىدود چو موج
اين سوز عشق توست،
در من، چو جان نهان
احساس مىكنم،
درمان نسازد اين تبِ من جز دواى تو
زائل نسازد اين عطش، الاّ لقاى تو
اى مهربان خداى!
احساس مىكنم خلائى در وجود خويش
كان را نمىبرد ز ميان، جز پرستشت
اى نازنين خداى!
احساس مىكنم كه بود در سرشتِ من
سوزنده، يك نياز
داغ نياز را نزدايد ز سينهام
جز لذّت پرستش و جز نشئه وصال
مخمورى مرا به جز اين مى، علاج نيست
مطلب عيان بود، به بيان احتياج نيست
اى مهربان خداى!
تو، راز جان و مايه سرمستى منى
تو هستى منى
در عمق فكر و پرده جانم تويى، تويى
آرام دل، فروغ روانم تويى، تويى
هر جا نگاه مىدود، آنجا نشان توست
روشنگر وجود، رخِ دلستان توست.
سرود سحر حجت الاسلام بهجتی شفق .صفحه ۶۸